Categories
بدون دسته بندی

تامین اجتماعی، سازمانی که از نو باید شناخت!

من و همسر، به طور همزمان احتیاج به تایید سوابق 6 ماهه بیمه خود داشتیم. بیمه من در شعبه 22 و بیمه همسر در شعبه 25 تامین اجتماعی است.

اول من رفتم دنبال کار سوابقم. روال کار اینطوری بود:

  1. رفتم شعبه 22 در خیابان قائم مقام
  2. رفتم طبقه دوم بخش سوابق
  3. چند دقیقه در صف ایستادم، درخواستم را دادم و بعد از چند دقیقه صدایم کردند و تاییدیه را گرفتم.

کل کار 15 دقیقه طول کشید. اما چون سوابق را برای سفارت می خواستم، گفتند که بر اساس آخرین بخشنامه، پرینت کامپیوتری به سفارت نمی دهند. برای همین با دست زیر نامه نوشتند که بله ایشان از فلان تاریخ سابقه بیمه دارند.

حالا روز بعد با همسر رفتیم شعبه 25 در سعادت آباد که دقیقاً با همان نامه، همان کار را در شعبه ی  دیگری از همان سازمان تکرار کنیم:

  1. رفتیم پیش معاون تا دستور صادر کرد
  2. رفتیم طبقه بالا دبیرخانه، دستور را ثبت کرد
  3. به توصیه ی یکی از مسئولین بی ادب رفتیم پشت باجه 28
  4. نوبتمان که شد همان مسئول مربوطه گفت باید می رفتیم باجه 29
  5. رفتیم باجه 29 و توی صفی طولانی ایستادیم
  6. نوبتمان که شد، خانم مربوطه بر خلاف شعبه 22 پرینت کامپیوتری را داد!
  7. رفتیم باجه 22 امضاء کرد
  8. رفتیم دوباره پیش معاون برای امضاء
  9. رفتیم طبقه بالا دبیرخانه و تمام!

کل کار با رفتن به چندین و چند باجه و بیش از یک ساعت طول کشید و درعوض از بخشنامه ای که شعبه 22 به آن استناد می کرد (و کپی آن را هم به دیوار چسبانده بودند) اینجا خبری نبود!

سر آخر اینکه، خر تو خر بودن  سازمانهای مملکتی را قبول می کنم، اما خر تو خر بودن هم  حد و مرزی باید داشته باشد!

Categories
جامعه و مردم

10 دقیقه داروخانه

مرد به نسبت از همسرش قد بلندتر است و در حالی که با دکتر داروخانه صحبت می کند، ناخودآگاه دستش را عاشقانه دور شانه همسرش حلقه می کند. دکتر داروخانه، خودش را خیلی شیک و خارج رفته نشان می دهد. سن و سالی ازش گذشته  و از آنهایی است که دوست دارند «طاغوتی» خطابشان کنند. موهای پر پشت مشکی اش را که یک گوشه اش کمی سفید شده – از آن سفید های شیک – مثل موهای ویگن سشوار کشیده است. کراوات زده، آرام و سر فرصت صحبت می کند و به خاطر کمر دردش خیلی آرام و اتو کشیده راه می رود:
– ببینید، این طبیعیه که وقتی آدم سیگاری، سیگار رو ترک کنه، برای یه مدتی عصبی شه، بد اخلاق شه، داد بکشه… اما من به شما یه آرام بخش هم می دم که صبح به صبح می خورید و این مشکل رو هم کمتر می کنه.
ترک سیگار، علت استرس زن و شوهر عاشق بود. آمده بودند تا از دکتر داروخانه، راه حل ترک سیگار بگیرند. بعد که در مورد دردهای دیگر هم از او راهکار خواستند، مشخص شد که این دکتر محترم، احتمالاً همانی است که سعید جان ماهانه میلیون میلیون از او مکمل و ویتامین می خرد و بعد هم بجای اینکه مادر بدبختش را ببرد تا درمانش کنند، با توصیه های این آقای دکتر و البته تجارب شخصی اش از مشاهده برنامه های پزشکی ماهواره و البته غالباً هم با کمک همان داروهای ماهواره ای، شخصاً نسبت به درمان مادر بیچاره اقدام می کند.
داروخانه پر بود از انواع مکمل و ویتامین و کرم ضد چروک و انواع و اقسام ژل های خاص!
– ببخشید آقای دکتر، یه دونه سیگار تو 24 ساعت می تونم بکشم…؟
دکتر ابروها را خیلی محترمانه تکان داد و کمی فکر کرد.
– نه. ببین، اگه باهاش بازی کنی، بر می گرده. باید کامل قطعش کنی.
– کات؟
– دقیقاً
مرد به شدت فکر می کند. زن سرش را بالا گرفته و عاشقانه همسرش را نگاه می کند. هیچ نمی گوید، اما شجاعت همسرش را برای ترک سیگار می ستاید. مرد سرش را چند باری تکان می دهد و مطمئن می شود که هیچ راه فراری وجود ندارد و باید با معشوقه اش جدی جدی خداحافظی کند.
گفتگوهای طولانی زوج عاشق با دکتر و از آن طرف هم گرفتاری همکار دکتر در پیچیدن نسخه طولانی دختر نگران، چند نفری را در صف جمع کرده است. پدر دختر مرتب می آید و می رود و چند کلمه ای با دخترش صحبت می کند.
– یه دقه کلید رو بده.
– بابا، دکتر ترتیب دواها رو عوض کرده؟
– چی؟
– ترتیب دواها رو تغییر داده؟
– نه.
– پس روش ننویسه؟
– نه نه. نمی خواد.
در حالی که دستیار دکتر این طرف و آن طرف می دود تا دارو ها را یکی یکی جمع کند، دختر که سنش هم خیلی کم نیست، جذب یکی از انبوه برگه های آگهی اطراف می شود.
– این کرم زیر چشم رو دارید؟
– کدوم…؟ بله.
– خوبه؟
– خیلی. خیلی خوبه.
زیر چشمش نکته خاصی نداشت. دوباره نگاه می کنم: فقط یکی دو تا چروک ریز زیر پلکش و کمی هم تیرگی پوست زیر چشم که من به سختی می دیدم اما احتمالاً خودش هر لحظه توی آینه می بیند و حرص می خورد. می توانم تصور کنم که رو بروی آینه می ایستد و با انگشتش پوست زیر چشمش را کمی می کشد تا هم چشمش را بدون چروک ببیند و هم سیاهی زیر چشم را با دقت بیشتری برانداز کند.
دکتر کماکان مشغول مشاوره پزشکی است. زن چادری هم یکی دیگر از تبلیغات را برداشته و مشغول خواندن توضیحات رژ لب مربوطه است.
– آقای دکتر ایندرال رو قلب اثر می ذاره؟
– ایندرال؟! … نه… .
زوج با دقت گوش می کردند و من متعجب از آنکه چطور ایندرال روی قلب اثر نمی گذارد. مرد جوان قدم می زند و در هر بار قدم زدنش، به کنار صندوق که می رسد سرعتش را کم می کند و با دقت نوشته های روی ژل ها و بسته های رنگی کنار صندوق را می خواند و بعد به سرعت دور می شود.
– خوب، ببخشید معطل شدین.
– خواهش می کنم.
– والفارین و نیترو کانتین رو آوردم. دیگه چی فرمودید؟
دستیار دکتر بالاخره کارش با نسخه پدر و دختر تمام شده بود.
– قربون، امگا 3 هم می خوام. منتهاش از اوناییش باشه که جیوه ندارن. دارید؟
– بعله… اونم هست.
و بعد قوطی بزرگ و خوشگل امگا 3 را جلوی مامان می گذارد. مامان با خوشحالی و مثل کودکی که اسباب بازی نو خریده، قوطی استوانه ای امگا 3 را در دستانش می چرخاند.
– این جیوه نداره؟
– نه نداره.
– این سالم سالمه. اینا خیلی خوبن.
– مامان جان بیست و دو هزار تومنه. مطمئنین که همین رو می خواین؟
– قربون این چنده؟
– اجازه بدید… بیست و … دو هزار تومن. توشم 120 تا داره.
– آره. همین خوبه.
مامان، حاضر است هزینه سلامت را پرداخت کند، خصوصاً وقتی بحث ویتامین و مکمل و بخصوص امگا 3 ی بدون جیوه باشد.
– چیز دیگه ای هم می خواید؟
– نه، خیلی ممنون.
دستیار دکتر که نوع کارش بیشتر به آقا غلام، سوپر دریانی کنار خانه مان می ماند تا دکتر داروخانه یا حتی نسخه پیچ، قیمت را می نویسد و کاغذ کوچک را دست مادر می دهد.
– می خواین من حساب کنم؟
– نه.
– بذارین من حساب کنم، شما تو خونه با من حساب کنین.
– نه نه، خودم حساب می کنم.
و با سرعت در حالی که با زیپ کیفش کلنجار می رود، خوشحال به صندوق می رود تا پول اسباب بازی هایش را حساب کند و برویم.
Categories
جامعه و مردم

پیرمرد راننده آژانس

کمی قبل از عید، برای دیر نرسیدن به جلسه، آژانس گرفتم و بعدش نتوانستم راننده آژانس را فراموش کنم. همان روز خیلی سریع درباره اش نوشتم و امروز در خانه تکانی نوروزی، نوشته ام را پیدا کردم:

پیرمرد راننده آژانس، تکنیسین لوکوموتیو، بدون اعتماد به نفس، سال 61 بدون فکر و غره به جوانی، راه آهن را ترک می کند و بعد به قول خودش «به اندازه موهای سرش از دست می دهد» بدون آنکه خود را حتی بازنشسته کند. اول که سوار شدم، بلافاصله گفت «من مبتدی ام» – چون روز اولش در آژانس بود – و از من کمک خواست.

او معتقد است که آدمی باید آنچه را که در جوانی شروع کرده و دوست دارد را تا آخر ادامه دهد. کاری که خودش نکرده و «از این شاخه به آن شاخه پریده». وارد کار آزاد شده. کاری که نه بلد بوده و نه دوست داشته. ابتدا کار خرید و فروش ماشین. کاری که بلد نبوده و در همین کار بوده که «ای آقا، به اندازه موهای سرم از دست دادم».

اما خوشحال است که بچه هایش مهندسند. به مقصد که رسیدیم، بارها از من به خاطر رفتار مؤدبانه ام تشکر می کند و بعد از آنکه راه برگشت را نشانش می دهم، می رود.

Categories
اینترنت

تبلیغات پیکسلی

آپدیت: ابتدا قصد داشتم که سایتی برای تبلیغات پیکسلی راه اندازی کنم، اما بعد تصمیم گرفتم که کار را تخصصی تر کنم و اساساً مفهوم تبلیغات پیکسلی را به گالری هنری تغییر دهم. لذا سایت اولیه را حذف کردم و ایده ام را به شکل پخته تری در سایت مدرن آرت اکسپو در آدرس modernartexpo.com اجرا کردم که به زودی درباره اش خواهم نوشت. به همین دلیل لینک ها را از متن اولیه حذف کردم.

تبلیغ پیکسلی یا Pixel Advertisement، ایده ای است که نخستین بار توسط یک جوان انگلیسی به نام Alex Tew شکل گرفت. در این شیوه، سایت تبلیغاتی مانند یک بیلبورد بزرگ، تبلیغات مختلفی را برای مدت طولانی (چندین سال) به نمایش می گذارد.

اما نکته جالب این است که هزینه قرار دادن تبلیغات در سایت، بر اساس هزینه هر یک پیکسل محاسبه می شود و در واقع تبلیغ دهنده، بسته به ابعاد تبلیغش، چند تکه پیکسل را – معمولاً با قیمت کم – می خرد. از آنجا که یک پیکسل به تنهایی بسیار کوچک است، معمولاً بلوک های 10 در 10 پیکسل، کوچک ترین واحد فروش در نظر گرفته می شوند.

ایده تبلیغات پیکسلی، ایده نویی نیست، اما من خیلی وقت بود که هوس کرده بودم چنین سایتی راه اندازی کنم و بالاخره به لطف تعطیلات این روزها، دیروز وقت پیدا کردم که سایت تبلیغات پیکسلی ام را راه اندازی کنم.

این سایت هم، مثل سایر سایت های تبلیغات پیکسلی، 1000 پیکسل طول و 1000 پیکسل عرض دارد و قیمت هر پیکسل را بعد از کلی تفکر و محاسبه، 50 تومان در نظر گرفتم و با این حساب، قیمت هر بلوک () می شود 5000 تومان. همانطور که در خود سایت هم نوشته ام، این سایت، حداقل تا اول فروردین سال 1394 پابرجا خواهد بود. و اولین تبلیغ را هم به سایت جلیل ضیاءپور تخصیص دادم.

به  سایت تبلیغات پیکسلی من سر بزنید و اگر خودتان یا دوستان و آشنایانتان وبلاگ یا وبسایتی دارید که دوست دارید برای حداقل 5 سال تبلیغش روی اینترنت بماند، با من تماس بگیرید تا «تکه ای از اینترنت» را به شما و به بهای پیکسلی 50 تومان بفروشم :)

از آنجا که اینجا ایران است و خیلی افراد و شرکت ها و سازمانها هنوز سایت ندارند، ایده ام این است که برای آنهایی که سایت ندارند، در خود سایت یک صفحه اختصاصی با قیمت خیلی کم بسازم حاوی اطلاعات تماس و یک شرح مختصر از شرکت و محصولات و فعالیت هایشان و بعد تبلیغشان را به صفحه شان لینک کنم.

سر آخر اینکه، کمکم کنید تا  سایتم، پر شود از تبلیغات رنگارنگ و بشود مرجعی هیجان انگیز برای انواع آگهی ها!

Categories
متفرقه

مشاهده / حذف محتویات Clipboard

امروز به یک مشکل عجیب بر خوردم: ابتدا در حال کار با Excel و در هنگام copy / paste کردن با پیغام خطای cannot empty clipboard روبرو شدم و از آن پس دیگر نتوانستم در Word، Excel یا Outlook کپی پیست کنم.

متن پیام خطا می گوید که نمی تواند کلیپبورد را خالی کند. نمی دانم چرا این مشکل پیش آمد، اما راه حلش جالب است:

به Start و سپس Run بروید و برنامه ای با نام clipbrd را اجرا کنید. clipbrd در واقع نام کوتاه برنامه ی Clipboard Viewer است و محتویات کلیپ بورد را به شما نمایش می دهد. از داخل این برنامه، محتویات کلیپبورد را پاک کنید و مشکل حل می شود.

Categories
اینترنت

چه برنامه ای دارد از اینترنت استفاده می کند؟

دو تا کامپیوترهای کوچولوی کنار ساعت که خاموش و روشن می شوند، معلوم است که یکی از برنامه ها مشغول کار با اینترنت است، اما چه برنامه ای؟ اگر مثلاً مشغول گفتگوی صوتی / تصویری با کسی هستید یا چیزی دانلود می کنید، جواب سوال تا حدی مشخص است، اما در غیر این صورت موضوع می تواند کمی نگران کننده باشد: شاید ویروسی شده باشید، شاید کسی به کامپیوتر شما وصل شده یا در ساده ترین شکلش، یادتان رفته که چندتا فیلم و آهنگ را به اشتراک گذاشته بودید و حالا کسی دارد آنها را دانلود می کند.

داستان هرچه که باشد، لازم است که بدانیم چه برنامه ای دارد از اینترنت (شبکه) استفاده می کند. آنچه در ادامه می آید، پاسخ این سوال در محیط ویندوز است.

قبل از آن، بد نیست که بدانیم اساساً اطلاعاتی روی شبکه در حال رد و بدل شدن هست یا نه؟ اگر هست، با چه سرعتی؟ دو مانیتور کوچک کنار ساعت روی system tray، اطلاعاتی که می دهند کافی نیست. من شدیداً استفاده از برنامه کوچک، سبک و رایگان iBand، محصول شرکت US Robotics را توصیه می کنم.  روی Taskbar می نشیند و یک نمودار کوچولو از دانلود / آپلود کامپیوترتان را به نمایش می گذارد. این برنامه را می توانید از اینجا دانلود کنید.

TcpViewاما برای اینکه بفهمیم چه برنامه ای با اینترنت چه کاری دارد، یک راه ساده، استفاده از برنامه کوچک TcpView محصول Microsoft Sysinternals است. این برنامه را می توانید از اینجا دانلود کنید.

بعد از اجرای برنامه، تمام برنامه (پروسس) ها یی که به شبکه متصل هستند را مشاهده خواهید کرد.  همچنین می توانید ارتباطات ایجاد شده  و یا اساساً خود برنامه را مستقیماً ببندید.

نویسنده این برنامه، Sysinternals، سایتی است که در ابتدا توسط دو برنامه نویس ساخته شده و در سال 2006 توسط مایکروسافت خریداری می شود و مجموعه بسیار جذابی از برنامه های کوچک نسبتاً تخصصی در آن قرار گرفته است. پیشنهاد می کنم به Sysinternals سری بزنید.

Categories
فیلم و ویدئو

نمایشگاه ندا معین افشاری و کیارش شاه حسینی

امروز افتتاحیه نمایشگاه عکاسی کیارش بود و من به رسم این چند روز اخیر، با موبایل E71 عزیزم به وظیفه خبرنگاری شهروندی ام عمل کردم و گزارش کوتاهی از این نمایشگاه تهیه کردم که در زیر می بینید:

این نمایشگاه از امروز تا 28 شهریور در نگارخانه ماه مهر و با عنوان «یک پانزدهم » برقرار است.

البته هفته پیش ندا هم در یک نمایشگاه نقاشی گروهی در ماه مهر حضور داشت که آن را هم با چشم کوچک موبایلم ثبت کردم:

برای ندا و کیا آرزوی موفقیت می کنم و سر آخر اعلام می کنم که خبرنگاری شهروندی، دنیای عجیبی است. چند دقیقه، گاهی چند ثانیه فیلم می گیری، آپلودش می کنی و تمام: حالا همه دنیا آنچه را که تو دیدی، تا ابد می بینند… .

Categories
فناوری

تکنولوژی در هفته ای که گذشت

مدتها است که عضو یکی از خبرنامه های CNN با عنوان «This Week in Technology» شده ام و هر هفته پنجشنبه ها برایم آخرین اخبار تکنولوژی از نگاه سی ان ان ارسال می شود. هر نامه شامل پنج خبر است و خبرها، کامپیوتری نیستند و «تکنولوژی ای» اند! و شاید بیش از هر چیز همین خاصیتش تقریباً هر هفته خبرنامه را جذاب نگاه می دارد.

خیلی از پست های وبلاگم را از اخبار همین خبرنامه نوشته ام و خیلی بیشتر، پستهایی است که خواسته ام با نگاهی به این خبرنامه بنویسم ولی وقت نشده است. از این رو، تصمیم گرفتم هر هفته، همان پنج خبر اصلی خبرنامه را (یا حداقل آنهایی را که بیشتر دوست دارم) در همان حدی که در ایمیل آمده اینجا بنویسم و بعد لینک بدهم به خود خبر. اگر هم مطلبی خیلی خیلی جالب بود و وقت هم بود، کلش را می نویسم.

این هفته را با چند روز تاخیر شروع می کنم، اما شروع می کنم تا از ناتمام ماندن ایده ام رنج نکشم! در ضمن اگر می خواهید در خود خبرنامه عضو شوید، به صفحه پروفایل سایت CNN بروید، برای خودتان اکانت بسازید و News Letter های مورد نظرتان را انتخاب کنید، از جمله همین This Week in Technology. بغیر از خبرنامه ها، می توانید عضو سرویس Breaking News هم بشوید. اخبار خیلی مهم را فقط ارسال می کند، اما اشکالش این است که تعریفش از مهم، مهم برای یک آمریکایی است، نه لزوماً مهم برای همه دنیا. یک بخش دیگر هم دارد که می توانید در آن کلمه کلیدی بدهید تا مثلاً اخبار مرتبط با Iran را برایتان بفرستد.

خوب، بعد از این مقدمه طولانی، برویم سراغ تکنولوژی (یا فناوری) در هفته ای که گذشت. این را هم اضافه کنم که آنچه در ادامه و در هفته های بعد می آید، ترجمه کلمه به کلمه متن اصلی نیست. مثل همیشه، متن اصلی است که از فیلتر پانوشت گذشته است:

ایجاد یک اثر هنری مشترک توسط غریبه ها بر روی اینترنت

ویکی پدیا، ثابت کرد که می توان یک خروجی ارزشمند از مجموعه فعالیت های اندک گروهی کثیر داشت. این ایده کلی، حالا مدتی است که دوباره و این بار  برای خلق یک اثر هنری، اعم از موسیقی یا فیلم در حال اجرا است.

بنظرم ایده بسیار جالبی است، هرچند که خود مقاله هم معتقد است هنوز خروجی قابل قبولی ارائه نشده، اما همین که در این مسیر در حال حرکت هستیم، خبر خوبی است.

7 دلیل خوب برای سوئیچ کردن به ویندوز 7

ویندوز 7 تا کمی بیشتر از یک ماه دیگر رسماً ارائه خواهد شد. نویسنده مقاله با ارائه این 7 دلیل، می خواهد شما را قانع کند که باید دستگاهتان را از ویندوز XP به ویندوز 7 ارتقاء دهید.

من البته شخصاً در این مورد نظری ندارم، ولی تا الان کسی از ویندوز 7 بد نگفته است.

آشکار شدن جهان کهن، توسط تلسکوپ های غول آسا

مقاله جالبی درباره اینکه هرچند ماشین زمان هنوز وجود ندارد، اما تلسکوپ ها امکان مشاهده کهکشان ها و ستاره هایی متعلق به میلیون ها و شاید میلیاردها سال پیش را برایمان فراهم کرده اند و این، تنها راهی است که فعلاً برای سفر به گذشته داریم.

موبایل، کیف پول آینده

این روزها، در کیف هر کسی سه چیز یافت می شود: کلید، کیف پول و موبایل. به زودی کلید و کیف پول کنار می روند و موبایل به تنهایی، کار دوتای دیگر را هم انجام می دهد.

رئیست رو بکش، پولش رو هم بگیر!

این مقاله ی محبوب من است! نوشتاری جالب درباره اینکه چگونه بسیاری از شرکتها با استفاده از بازی های کامپیوتری در شرکت و در ساعت کاری، به پرسنلشان انگیزه کاری بیشتر می دهند، روحیه تیمی آنها را تقویت می کنند و فاصله بین مدیریت و کارکنان را کاهش می دهند.

مقاله را از آن جهت دوست دارم که اولاً درباره بازی است، دوم اینکه حکایت از تجربه شخصی من بخصوص در شرکت قبلی دارد. در شرکت جدید از روز اول پیشنهاد یک تورنمنت بازی های تحت شبکه بین بخش های مختلف شرکت را دادم و بعد از خواندن این مقاله، پیشنهادم را خیلی جدی تر، با تمام مدیران رده بالا مطرح کردم (و البته تا الان کسی جواب نداده!). بنظرم مدیران یک شرکت، باید از فهم و شعور بسیار بالایی برخوردار باشند که به کارکنانشان اجازه دهند درحالی که حقوقشان را می گیرند، رئیسشان را بکشند!

Categories
متفرقه

گودزیلا وجود ندارد!

گودزیلا!تقریباً دو هفته پیش، در تاریخ 17 مرداد 1388، در روزنامه اعتماد ملی مقاله ای با عنوان «گودزیلا وجود دارد؟» به قلم آرش بزرگمهر نوشته شد که از کشف موجودی عجیب در سواحل ولز خبر می داد. این مقاله که به همراه تصاویر متعددش تقریباً نیمی از صفحه 16 روزنامه را به خود اختصاص داده بود، اینگونه شروع می کند که:

«[…] دیگر نمی‌توان وجود موجودی مانند گودزیلا را از بیخ و بن منكر شد چرا كه حتی اگر دانشمندان هم به دنبال كشف این حقیقت نباشند خودش سر از آب بیرون می‌آورد. […] این حقیقت سر از آب بیرون آورده باعث بهت و حیرت زیست‌شناسان و دانشمندان شده و هنوز هیچ كسی نمی‌داند این غول بی‌شاخ و دم نامش چیست، در كدام رده‌بندی موجودات قرار دارد و اینكه چند سالش است. فقط می‌توان گفت شبیه یك نهنگ است كه با هشت‌پا پیوند خورده است!»

مقاله در ادامه شرح ماجرا را بیان می کند و بعد حتی گزارشی نسبتاً علمی از اولین اظهارنظرها درباره اش توسط دانشمندان را ارائه می دهد و سر آخر با ذکر «تاریخ‌نگاری یك رویداد مشابه»، اینگونه به پایان می رود:

«سال گذشته، در یكی از دریاچه‌های منطقه سی‌چوان چین كه اتفاقا حال و هوایی توریستی هم دارد، موجودی خوفناك سر از آب بیرون آورد. توریست‌ها هنگام دیدن این موجود پا به فرار گذاشتند اما یك نفر با موبایل عكسی از آن گرفت. خبرگزاری شینهوا آن خبر را منتشر كرد اما به دلیل واضح نبودن عكس، دانشمندان نتوانستند صحت آن را تایید كنند. به رغم ادعای تمام توریست‌ها مبنی بر دیدن چنین موجودی، آن خبر هرگز از سوی دیگر خبرگزاری‌های معتبر تایید و مخابره نشد.»

خوب، بازار دروغ و شایعه و خرافات و ماوراء الطبیعه که خودش به اندازه کافی داغ هست، حالا معتبرترین روزنامه کشور – که به خاطر همین اعتبارش چند روزی است که بسته شده – آمده و خبر تفصیلی کشف گودزیلا را می دهد. دیدن اینچنین خبری در یکی از انواع مجلات خانواده – متاسفانه – طبیعی است، اما مشکل وقتی حاد می شود که منبع خبر بشود روزنامه اعتماد ملی.

متاسفانه بعد از تعطیلی روزنامه اعتماد ملی، سایتش هم در دسترس نیست. می توانید متن کامل مقاله را اینجا ببینید و همچنین صفحه کامل روزنامه بصورت PDF را از اینجا دریافت کنید.

لازم بود کاری می کردم. متاسفانه به رسم غالب نوشته های این روزها، مقاله منبعی نداشت. بنابراین تلاش کردم از روی برخی نشانه ها در مقاله، اصل انگلیسی اش را کشف کنم و بالاخره یافت شد. اصل مقاله در سایت BBC آمده بود (اینجا) و البته چند جای دیگر هم به آن اشاره شده بود که این یکی از روی عکس هایش احتمالاً اصلی ترین منبع ترجمه بوده است.

اما ماجرا از چه قرار است؟!

واقعیت داستان گودزیلا، از این قرار است که چندی پیش آب دریا مجموعه‌ای از نوع خاصی از صدف‌های دریایی به نام Goose barnacle که خودشان را معمولاً به صخره‌ها یا اشیاء سخت مثل بقایای یک قایق می‌چسبانند را به ساحل می آورد و حرکت مداوم این صدف ها، به کل مجموعه ظاهری عجیب همچون هیولا داده است!

پس از انجام کمی تحقیقات آنلاین، تصمیم گرفتم نامه ای برای دبیر بخش زندگی روزنامه بنویسم. نامه را به شرح زیر نوشتم و برایشان ارسال کردم:

تاریخ: 20 / 5 / 88

دبیر محترم بخش زندگی روزنامه اعتماد ملی
با سلام و احترام، به استحضار می‌رساند که مقاله مندرج در صفحه 16 مورخ 17 مرداد 1388 با عنوان «گودزیلا وجود دارد؟» نوشته آقای آرش بزرگمهر، مبنی بر پیدا شدن موجودی عجیب در سواحل ولز که به گفته مقاله «هنوز هیچ کسی نمی‌داند این غول بی‌شاخ و دم نامش چیست، در کدام رده‌بندی موجودات قرار دارد و اینکه چند سالش است» به هیچ عنوان صحت ندارد. این رخداد به کشف هیچ موجود عجیبی اشاره نمی‌کند و مقاله برخی از واقعیت‌های این ماجرا را با اخبار نادرست ترکیب کرده است.

تمامی منابع انگلیسی، از جمله منبع اصلی خبر BBC، دیده شدن شیئی با ظاهر عجیب و مطابق با عکس‌های چاپ شده در مقاله را در سواحل ولز تایید می‌کنند، اما این شیء که تنها شباهت به هیولاهای دریایی دارد، در واقع مجموعه‌ای است از نوع خاصی از صدف‌های دریایی که خودشان را معمولاً به صخره‌ها یا اشیاء سخت مثل بقایای یک قایق می‌چسبانند.

در این مورد خاص، حجم انبوه صدف‌ها و حرکت مداومشان، به این مجموعه ظاهری همچون هیولایی دریایی داده است. در ضمن همانطور که در تصویر بالا مشاهده می‌کنید، ابعاد این به ظاهر هیولا بسیار کوچک‌تر از آن است که در مقاله توصیف شده و از ترس و وحشتی که در مقاله یاد شده نیز خبری نیست. همچنین منابع دیگر این خبر، گزارش می‌دهند که مواجهه ماهیگیران در این نواحی با چنین مجموعه‌ای از صدف‌ها پدیده‌ای عادی است.

جهت کسب جزئیات بیشتر می‌توانید به آدرس مقاله در سایت BBC مراجعه فرمایید.
در انتها لازم به ذکر است که در فضای این روزها که پر است از دروغ و خرافات، از اعتماد ملی که بیش از هر چیز به عنوان پرچمدار مبارزه با خرافه گرایی شناخته شده و مورد اعتماد است، توقع می‌رود این مبارزه را نه تنها در بخش‌های سیاسی روزنامه که در تک تک صفحات و مقالاتش، با ترجمه صحیح، ذکر منبع و پرهیز از عناوین فریبنده و دروغین ادامه دهد.
لذا شایسته است با توجه به اعتماد بالای مخاطبین روزنامه اعتماد ملی به مطالب آن، نسبت به تکذیب خبر قبلی و درج واقعیت موضوع در روزنامه و در همان صفحه اقدامات لازم صورت پذیرد.
———–
نامه را فکس کردم و تاییدیه اش را هم گرفتم. اما خبری نشد و یک هفته بعد هم در روزنامه را بستند! حالا دیگر نه می توان پیگیری اش کرد، نه شایسته است که پیگیری شود، اما اگر روزنامه را نمی بستند هم بعید می دانم تکذیبش می کردند.
این مطلب را هم به این دلیل نوشتم که اگر روزی کسی دنبال گودزیلا یا موضوعی مشابه جستجو کرد و به این خبر عجیب – که در چندین سایت دیگر هم به نقل از اعتماد ملی تکرار شده است – رسید، این مطلب که اینجا نوشته شده را هم پیدا کند و از اصل ماجرا خبردار شود.
Categories
اینترنت

تراوین

بازی تراوینبا اینکه بیشتر از 3 ماه نگذشته، یادم نمی آید که نخستین بار چطور با تراوین آشنا شدم  اما این را یادم هست که موقع ثبت نام، بصورت اتفاقی سرور 3 ایران را انتخاب کردم و بعد که نوبت به انتخاب نژاد رسید، نژاد «گول» را انتخاب کردم.

تراوین (http://travian.ir) یک بازی استراتژیک آنلاین و رایگان است. آنلاین به این معنی که برای بازی کردنش، تنها احتیاج به یک مرورگر و یک خط اینترنت دارید. در تراوین، شما کدخدای یک (یا چند) دهکده اید. شما دهکده خود را گسترش می دهید، با دیگر دهکده ها تجارت می کنید، متحد می شوید و البته غارت می کنید و می جنگید.

گول ها در تراویندر تراوین، شما باید یکی از نژادهای «رومن»، «گول» و یا «توتن» را انتخاب کنید. راهنمای ترواین درباره گول ها می گوید: «گول ها صلح طلب ترین نژاد در میان دیگران اند. لشگریان آنها برای دفاع کردن تربیت شده اند اما هنوز هم می توانند در حمله با نژادهای دیگر برابری نمایند» و من احساس کردم که این صلح طلبی گول ها و قیافه آرام، مهربان و قدرتمندشان، بیش از چهره خشن و لاابالی توتن ها و ظاهر خنگ رومن ها با روحیه من سازگار است. پس «گول» شدم و از این بابت بسیار خوشحالم.

هرچند تراوین اصولاً محصولی آلمانی است، اما نسخه ترجمه شده آن برای تقریباً تمام کشورهای جهان، آماده شده است. نسخه های هر کشور به همان زبان ترجمه شده اند و مثلاً نسخه ایرانی آن، حتی مجوز «بنیاد ملی بازی های رایانه ای» را هم گرفته است تا کارش در ایران بی عیب و نقص باشد. برای صاحبان تراوین، حفظ سایت تراوین در هر کشور آنقدر اهمیت دارد که در اوج درگیری های سیاسی بعد از انتخابات در ایران، مدیران ایرانی تراوین، انجمن فارسی و همچنین سیستم پیام رسانی داخل بازی را غیر فعال کرده بودند تا از بحث های سیاسی توسط بازیکنان جلوگیری کنند تا مبادا سایت تراوین در ایران فیلتر شود.

گسترش تراوین و تبلیغات متعددش در بسیاری از سایت های معروف از جمله سایت و پیام رسان یاهو حکایت از محبوبیت بازی در میان مخاطبین و البته درآمد زایی ناشی از این محبوبیت دارد. در بازی تراوین شما می توانید با پرداخت پول واقعی و در دنیای واقعی، نسبت به خرید طلای مجازی اقدام نمایید. هرچند بدون این طلای مجازی که اصطلاحاً «تراوین پلاس» نامیده می شود هم می توان پیشرفت کرد، اما طلا آهنگ پیشرفت شما را سریعتر می کند. دیدن نفرات اول بازی و پیشرفت های چشمگیر آنها از یک سو و قیمت نسبتاً پایین طلا از سوی دیگر باعث می شود که افراد ناخودآگاه به خرید طلا روی بیاورند و اینجا است که شرکت تراوین شروع به کسب درآمد می کند.

من نزدیک به 3 ماه بطور جدی تراوین بازی کردم و لذت بردم و سر آخر با رتبه ای خوب و بسیار راضی از کاری که می کنم، به دلایل مختلف از جمله مشغله کاری بازی را ترک کردم. در پست بعدی ام درباره زندگی ام در تراوین خواهم نوشت.

سر آخر اینکه: تراوین، بازی جذابی است. پیشنهاد می کنم آزمایشش کنید و تا زمانی که ازش لذت می برید بازی کنید!